+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۸۴ ساعت ۱۱:۴۶ ق.ظ توسط مصطفی محمدزاده
|
سلام که می کنم انگار همه دنیا شبنم کوچکی است در دستانم آب می شود و می پیوندد به خیالی که از آن متولد شده است دلم همیشه می گیرد اما این بار این بار برای ثانیه هایم، برای اشکهایم، برای لبخندها و شادیهایم مهلتی نمی خواهم این بار سراسر، زندگی ام تمام زندگی. این بار می خواهم قطره باشم و به دریا ملحق شوم نه قطره ای که به چشم آید، نه آنکه همیشه دیده شود می خواهم ذوب شوم در امواجی که از همه سو می آیند و می روند بگذار ثانیه هایم در فاصله های آمدنت گم شوند آنچنان که خود گمشده ام می تو انم برای همیشه سکوت کنم اما سکوت مرا چه کسی خواهد شنید؟ می توانم برای همیشه ستاره ای باشم در کهکشانی دور اما چه کسی مرا ستاره خود خواهد نامید؟ می توانم اوج بگیرم و با لا روم تا هرآنجا که بخواهم اما چه کسی پس از من آروزی پرواز خواهد کرد؟ مي خواهم قطره شوم ...