كجا دنبال مفهومي براي عشق مي گردي ؟

تو را گم مي كنم هر روز و پيدا مي كنم هر شب 
 بدين سان خوابها را با تو زيبا مي كنم هر شب
تبي اين گاه را چون كوه سنگين مي كند آنگاه
چه آتشها كه در اين كوه برپا مي كنم هر شب
 تماشايي است پيچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من
 كه پيچ و تاب آتش را تماشا مي كنم هر شب
مرا يك شب تحمل كن كه تا باور كني اي دوست
 چگونه با جنون خود مدارا مي كنم هر شب
چنان دستم تهي گرديده از گرماي دست تو
 كه اين يخ كرده را از بيكسي ها مي كنم هرشب
 تمام سايه ها را مي كشم بر روزن مهتاب
 حضورم را ز چشم شهر حاشا مي كنم هر شب
دلم فرياد مي خواهد ولي در انزواي خويش
 چه بي آزار با ديوار نجوا مي كنم هر شب
كجا دنبال مفهومي براي عشق مي گردي ؟
كه من اين واژه را تا صبح معنا مي كنم هر شب

 

كجا دنبال مفهومي براي عشق مي گردي ؟




و ما هنوزدر انتظار فرداییم ...  

 

  

 

« ...

 ما

 یادگار عصمت غمگین اعصاریم
 ما

 فاتحان شهرهای رفته بر بادیم 

 با صدایی ناتوانترزانکه بیرون آید از سینه  


 راویان قصر های رفته از یادیم .

 ... ‌»

  

 حرفهای اخوان ثالث بهانه ای شد برای اندیشیدن

 به ایران  و  ایرانی بودنمان !

 به پیشینه تاریخی مان ... به حال و به آینده مان

 به داشته ها و نداشته هایمان

 به اندیشه نکردنمان ... 

  ما ایرانی هستیم
 ما از اسطوره شکنی لذت می بریم
 ما فکر نمی کنیم  و باور می کنیم ،

 ما عقلمان به گوشمان است ،

 عقل ما در آن عضوی که می گویند نامش مغز است و جایگاهش بین دو گوش ماست نیست !

 ما آدمی را تا عرش بالا می بریم ،

 وقتی روی عرش است همه چاکر و مرادش می شویم ،

 تعریفش می کنیم ... تمجیدش می کنیم ... از او اسطوره می سازیم ...  همه چیزش را می پرستیم ...

 بعد ورق که برگردد ، یعنی در واقع ورق که برگردانده شود ،

 ورق که با جبر و زور برگردد و اسطوره ی ما از عرش پایین بیاید همه دشمن او می شویم ،

 سایه های  تاریک او را میبینیم و جلوه های روشن  او را فراموش می کنیم ،

 همه میگوییم اخ اخ ، تف تف ، چقدر این آدم ایش است ،

 چقدر کارهای بد بد می کند همه ش ، چقدر فلان است و چقدر بهمان !!!
 ما ایرانی هستیم ،

 ما به ایرانی بودنمان افتخار می کنیم ،

 ما به رشد نکردنمان افتخار می کنیم ،

 ما کتاب نمی خوانیم ،

 ما پول اضافه مان را می دهیم که در بهترین کافی شاپ ها و گرانقیمت ترین رستورانهای ساحلی شهر دختر دید بزنیم و غذاهایی با اسمهای عجیب غریب بخوریم که به لعنت خود خدا هم نمی ارزند ، ولی حاضر نیستیم که پول بدهیم کتاب بخریم شاید چیز جدیدی یاد بگیریم و پیشرفت کنیم ،
 همه ی مشکل ما جایی بین دو گوشمان است ،

 همه ی مشکل در مغزمان است ،

 در فکر نکردنمان ...

 در دلخوشی های کودکانه مان  ،

 آسان دلمان خوش می شود به وعده ها و وعیدها ...

 به روزهای باقیمانده  عمرمان

 به اینکه ما خوبیم و همه دوستمان دارند

 به اینکه  همه چیز روبراه است

 و موسم شادیست !!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~             

واینک احمدی نژاد ....

دلم برای همه میسوزه ...همین !!!!     

به ديدارم بيا. بد جوری دلتنگم....

خدايا  دشمني آشنايانم را به دوستي و بدرفتاري خويشانم را به خوشرفتاري و واگذاشتن نزديكانم را به ياري كردن مبدل ساز


 

 

 به ديدارم بيا هر شب

در اين تنهايي تنها و تاريک خدا مانند

 دلم تنگ است.

 بيا اي روشن ....  اي روشنتر از لبخند

شبم را روز کن در زير سرپوش سياهي ها

 

دلم تنگ است.

 

بيا بنگر چه غمگين و غريبانه

در اين ايوان سرپوشيده وين تالاب مالامال

دلي خوش کرده ام با اين پرستوها و ماهي ها

و اين نيلوفر آبي و اين تالاب مهتابي.

شب افتاده است و من تنها و تاريکم ....

 و در ايوان من ديريست

در خوابند

پرستوها و ماهي ها و آن نيلوفر آبي

 

بيا اي مهربان با من !

بيا اي ياد مهتابي !

 

بعضي ها وارد زندگي ما ميشوند و خيلي سريع ميروند.

بعضي براي مدتي مي مانند و روي قلب ما رد پا مي گذارند و ما ديگر هيچ گاه همان كه بوديم نيستيم.

 کاش می شد لحظه را تمدید کرد ....

به شدت مریضم وسرما خورده، محتاج دعام فراموشم نکنید ........

 

بدون شرح

 

جون مادراتون فقط بخندید ... من بیگناهم ....

365 روز آشنایی.........

 

نجوم نخوندم , ولی
می دونم تو هفت آسمون یه ستاره ندارم...

**********
فیزیک نخوندم , ولی
می دونم « هر عملی را عکس العملی است...»
غیر از عشق من به تو
و می دونم که
واحد اندازه گیری عشق , ژول و کالری و وات و... نیست

**********
زیست شناسی نخوندم , ولی
می دونم قلب همون دله
که می تونه برای یه نفر
تنگ بشه
یا تندتر بزنه

**********
شیمی نخوندم , ولی
می دونم اگه عشق نباشه
ملکول های هیدروژن و اکسیژن نمی تونن اینقدر محکم همدیگه رو فشار بدن
که اشک جفتشون در بیاد

**********
راستی ؛
تو گفتی ریاضی خوندی ؟
اگه راست می گی
بگو ببینم

من تو رو چند تا دوست دارم

 

و این هم حسن ختامی برای بحث پست قبلی: 
   معادله عشق !

گفتی خود را از چشمانم
- که هر لحظه هزاربار تو را می جویند -
پنهان خواهی کرد ؛
نگفتی با قلبم چه خواهی کرد
که با هر ضربان
هزار بار
تو را در رگ های من
جاری می سازد...

یادمان باشد
عشق
معامله ای نیست
که مثل ازدواج
در دفتر ثبت اسناد
ثبت شود ؛
معادله ایست
که از هر طرف حلش کنی
باید جوابش یکی شود