سه گانه عاشقانه من و جواد
من تو را می جستم
و نمی دانستم
که تو در خاطر یک بیت قشنگ
مطلع شعر منی
به چه تشبیه کنم نام تو را
به بهار ....
یا به آنجا زلال دریا
ساده تر می گویم
تو تمامیت احساس منی
جواد![]()
ديدم نگار خود را می گشت گرد خانه
برداشته ربابی ميزد يکی ترانه
با زخمه ای چو آتش ميزد ترانه خوش
مست و خراب و دلکش از باده مغانه
در پرده عراقی ميزد به نام ساقی
مقصود باده بودش ساقی بدش بهانه
چرا چشم خود را بسته اي خالق من ؟! نگاه كن !
ببين دستهاي من چه تهي شده اند ! در پرتگاه حيرت و سؤال مرا واگذاشتي ! همين يك پرش راهمراهيم کن ! نيازمند معجزه ام هم اكنون كه از سرزمين سرگرداني مي آيم
کمکم کن همین ..!!!!!
گذشته فريبم میدهد
حال آزارم میدهد
آينده به وحشتم میاندازد
دنيا را نگه داريد میخواهم پياده شوم ...

چه درديست در ميان جمع بودن ولي در گوشه اي تنها نشستن ؟؟؟؟
نظرشما چیه؟؟
مصطفی ![]()
سلام که می کنم