شرح سکوت
امشب بغض شکوه هایم ترکیده است؛ می خواهم شرح سکوتم را برایت بنگارم، التهاب روزهای انتظارم را، خاموشی شب های بی قرارم راوآوای غمناک مرغ عشقم را.پس باتمام وجودت ناله هایم رابشنو وبه خاطربسپار لحظه های پریشانیم را؛ بایادکبوترهایی که شعرپروازسر می دهند،نجوای نیلی می بخشم به خاطره ی روزهای رویش گلهای وصالت وخزانم رانوید بهاری دیگرمی دهم.
شوق وصال تودیگرگونه هایش سرخ نیست، دیگر گیسوانش سیاهی رافراموش کرده اند.گفتی « وقتی می آیم که آسمان صاف باشد تامحبتم رابرتو ببارانم، وقتی می آیم که غروب دریا،ساکت ساکت باشد تاعشق طوفانیم راهدیه ی قدومت سازم».هنوزهم آسمان آبی است وغروب دریاغرق درسکون.
باورت کرده بودم،چون گفته بودی «عشق فرجام یک لبخندوتولدیک حادثه است».گفتی: عشق ازتباربارانست وکبوتران عاشق هم خیس ازبارانند » گفته بودی« وقتی می آیی که سرود بهاررا نرگسان مست بخوانند.وقتی که پرستوهاافسانه ی کوچ راروایت کنندووقتی که یاسهای سپید حدیث طروات رابربرگهایش بنویسند».گفته بودی « وقتی می آیی که بی کرانگی دریاغرق درسکون باشد.وقتی که درس زندگی را ازباد آموخته باشیم ومحبت راازلبخند، صداقت راازگل سرخ،ورازراازگل شب بو».به احساس وصالمان سوگند همه را آموختم اماتورادرلحظه های ساکت انتظارم گم کرده ام
.یادت هست عشقمان بهارنبود اما زمستانی بود برای زاییدن بهار، رویایمان سپید نبود اما ظلمتی بود برای سپیدی سحر.گفته بودی« گل نرگس را بپرستیم که نویدبخش بهاراست، بهار رامقدس بداریم که سمبل وصال است،وصال رادوست بداریم که مظهرپاکی است وپاکی راعزیزبشماریم که آرمان کبوتراست».
پس تو ای مفهوم نیکویی آسمان،توای معنای زندگی وای رنگین کمان آرزوبیا!پس ازآن همه ثانیه ها،دقیقه ها،روزها وسالها انتظاروسکوت؛ بازگرد
.بیا تا برروی خواب خاک برروی آب،برروی پرپرندگان وبرروی رواق موج بنویسیم،
بنویسیم که زندگی همرنگ کوچه باغهای آئینه است؛ بنویسیم که بوسه همرنگ آه است، محبت همزاد پروازاست؛ وفراق همان انفجارپی درپی حباب است.بنویسیم که نوازش ازتبارگونه های خیس است وحدیث دوست دارم آزاده ی حصارسینه هاست.
هنوزهم کناردروازه ی شهربی قراری هایم منتظرآمدنت هستم.
تو گل نرگس بهارم بودی،هستی و خواهی ماند.
عسل

















سلام که می کنم