مهربانی ، جز سرابی بيش نيست ، عاشقی ، رؤيا و خوابی بيش نيست
آغاز...
پروردگارا دوست داشتم روی دست ابرها راه بروم پا به پای مولوی روی شانه های آب... به خداونديت
قسم كه هنوز هم دلم با فرشته هاست... من اینجا فاسد میشوم... من اینجا روي زمين... جای خوبی
نیست! هیچ جای خوبی نیست... از سر لطف به فريادم برس...
ما را که درد عاشقی و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند

میانه ...
گاه می اندیشم ،
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی می شنوی ، روی تو را
کاشکی می دیدم .
شانه بالا زدنت را ،
_ بی قید _
و تکان دادن دستت که ،
_ مهم نیست زیاد _
و تکان دادن سر را که ،
_ عجیب ! عاقبت مرد ؟
_ افسوس
_ کاشکی می دیدیم !
من به خود می گویم :
«چه کسی باور کرد
«جنگل جان مرا
«آتش عشق تو خاکستر کرد ؟ ....

پایان ....
اگر به نظرتون طولانی شد یا تحمل کنید یا .....؟؟؟!!!
یک سال گذشت ...فقط ۵ روز ...خوشا به حال اونهایی که کارنامه امسالشون پاکه پاکه ...
مسافرت بودم نپرسین کجا ، آدم وقتی از خودش فرار می کنه مقصد براش مهم نیست ،اصل رفتنه ..فرار و فرار
یکی از خوبی های مسافرت های آخر سال پیدا کردن وقت آزاد برای تفکره ،برای فکر به گذشته ، حال ، و آینده .. هر چند که :دیروز یک خاطره بود،امرور زجر به یاد آوردن خاطرات گذشته و فردا رویایی دست نیافتنی اما...
نمی دونم چرا عصر ۵شنبه ها این جوری دلم میگیره .. اشک توی چشمام جمع میشه و ....
امروز هم باز دلم گریه می خواهد می دونی چی میگم نه ؟
بازم از اون لحظاتی که دلم گرفته . شاید بعضی از شماها هم اینجوری شده باشین اشک تو چشمات جمع می شه به محض اینکه سرت رو پایین بیندازی سرازیر می شه ولی تو یه جمعی هستی که غرورت بهت اجازه نمی ده وای خیلی سخته آدم یه دفعه دلش بشکنه و دلتنگ باشه اما این اشکایی که از آه و دلتنگیه رو نتونه بیرون بریزه دلم می خواهد همین الان جایی بودم که هیچ کس نبود بلند گریه می کردم تا سبک بشم اما چه کنم که نمیشه دوست داشتم با این جمع اونقدر صمیمی بودم که می تونستم زار و زار گریه کنم .اما....

لعنت به این دل که هیچ گاه نمی تواند حرفهای نگفته اش را جاری سازد،حرفهایی که.... نه ، بگذار اولین بار حرفهای نگفته ام را برای کسی بگویم ،که دیگر برایم رویا شده کسی که با او بودن برایم جز ء محالات و غیر ممکن شده .
نمی خوام بگم ،نباید بگم ...اما دلم برات تنگ شده ، میفهمی؟؟ نه نمی فهمی مطمئنم که نمی فهمی!!!!!
شده تا حالا دلت همچين بگيره كه ندوني به كجا پناه ببري؟ شده تا حالا تمام وجودت اشك باشه؟ شده تا حالا دوست داشته باشي يه ثانيه ديگه هم نفس نكشي؟ شده تا حالا دنيا به اين بزرگي بشه برات قفس؟ شده تا حالا تا اعماق وجودت بخواي داد بزني؟ شده تا حالا با تمام احساست از زندگي بدت بياد؟ شده تا حالا نتوني به كسي اعتماد كني؟ شده تا حالا همچين كم بياري كه مرگ تو از خدا بخواي؟ شده تا حالا از اوني كه دوسش داري بخواي بگذري؟ شده تا حالا اسم مرگ برات زيبا باشه طوري كه همون موقع تمام نيازت مرگ باشه؟ شده تا حالا اه بسه .... ! مطمئنم نشده خوب چرا خودم رو خسته کنم ؟؟
ديگه خسته شدم از اين شده ها از اين همه تكرار راسته تكرار تا ابديت ، خدایا بزار منم بفهم زندگي يعني چي؟ بزار بفهمم خوشبختي خنديدن واقعي يعني چي؟ من خسته ام خسته از اين همه خنده هاي ظاهري خسته از اينكه همه رو بخندونم اما خودم هيچ ... امشب دلم خيلي گرفته انقدر كه فكر كنم صدامو خدا تو عرش شنيد اما نمي دونم جواب منو مي ده يا نه ديگه از تنهايي داره گريه ام مي گيره ! ولي خيلي خسته ام به خدا از همه چيز ....
یک قطره اشک گوشه چشمات نشسته بود....بهت گفتم : اين ديگه چيه؟روت بر گردوندی و گفتی هيچی.گفتم:خودم ديدم که گريه کردی.گفتی:نه.اين که اشک نيست.گفتم اگه اشک نيست پس چيه؟ گفتی اين عشقه.گفتم عشق چيه؟ خيلی مهربون شده بودی.نگاه کردی توی چشمام!گفتی:عشق يعنی خاطره. گفتم:خا طره چيه؟ گفتی يعنی خاطره اولين بار که ديدمت. يادت هست؟گفتم :عشق حقيقی که يک لحظه نيست.خا طره اولين ديدار يک لحظه بود و تموم شد. گفتی :ديدی اشتباه کردی! عشق يعنی تکرار خاطره اولين ديدار.که تا آخر عمر توی ذهن می مونه و مدام تکرار ميشه.حا لا هر وقت به گذشته نگاه میکنم يک قطره اشک آهسته از گوشه چشمام پايين مياد.
شاید کسی را که با او خندیده ای فراموش کنی
اما هرگز کسی را که با او گریسته ای
از یاد نخواهی برد
**************
پ.ن:
از همه ی شما که به وبلاگ من سر زدین و نظر دادید ممنونم و همچنین دوستان محترمی که از وبلاگ من دیدن کردند ولی نظرشان رو ندادند ، از همه ممنونم
می خوام کم کم طرز نوشتنم رو عوض می کنم سعی می کنم یه خورده از نوشته های ناامید کننده استفاده نکنم و شادتر بنویسم البته شعر های شاد ، نه وقایع روزمره!!!!!!! ولی ازتون می خوام واسم دعا کنین چون اگه دیوونه نشم خیلی شانس اوردم
اگه به بعضی دوستان سر نمی زنم به حساب بی معرفتیم نگذارید من به چند دلیل نمی تونم زیاد بیام نت
باشه ؟؟
سال نوهمه مبارک ...

















































سلام که می کنم